ردشیر صالحپور از پژوهشگران تئاتر در مراسم تشییع پیکر مرشد ترابی مرگ هر پیشکوت را زنگ خطری برای نابودی و اضمحلال هویت در نمایش ایرانی دانست. علی نصیریان از بنیانگذاران تئاتر ملی ایران نیز در مراسم اردیبهشت تئاتر ایران گفت: «ما تماشاخانه سنگلج را در سال 44 احداث کردیم تا تنها به نمایشهای ایرانی اختصاص پیدا کند، البته تا آنجایی که توانستیم این شرایط را حفظ کردیم اما زمانی هم که کفگیر ما به ته دیگ خورد هنرمندانی چون عزتالله انتظامی و ... نمایشهای خارجی را در این سالن به روی صحنه بردند. اما همین نمایشها نیز در زمان خود با فرهنگ و سنتهای ما همخوانی داشت. متأسفانه ما تنها تئاتر را اجرا میکنیم اما تئاتر یک ملت ادبیات دراماتیک آن است. خواهشم این است که به داشتههای خود بازگردیم»
ایرج راد، مدیر خانه تئاتر نیز در این مراسم نیز با تاسف بسیار گفت «هیچ پژوهشی، کارگاهی و هیچ دلسوزی برای فرهنگ نمایشهای ایرانی که همواره رو به زوال است و گاهی موزهای به آن پرداخته میشود، نشد. کسی تامل نکرد و هرگز به آن نپرداخت که چه عناصر زنده نمایشی در درون مایه این آثار سنتی وجود دارد، و همه چیز را رها کردیم و به فرهنگ غربی بها دادیم و فرهنگ خودمان را رها کردیم. اگر جریان تئاتر ایرانی، فرهنگ نمایش ایرانی هم چون تعزیه، نقالی، تخت حوضی، پرده داری و... تداوم پیدا میکرد و راه تکامل خودش را پیدا میکرد، امروز یک تئاتر ایرانی با شناسنامه و فرهنگ ایرانی داشتیم»
حمیدرضا نعیمی از داوران جشنواره نمایشهای آیینی سنتی نیز در این رابطه میگوید «امیدوارم این امکان فراهم شود که بحث آموزش را در تئاتر ایران، جدی بگیریم و بدانیم که سیاه بازی، نقالی، تعزیه، بقال بازی و... دارای تعاریف خاص خودشاناند و تا زمانی که ما مقوله آموزش را جدی نگیریم، مطمئنا اشکالاتی وجود خواهد داشت. اگرچه مرکز هنرهای نمایشی متولی آموزش نیست، ولی به نظرم میباید از جایی جلوی این ضرر و کاستی گرفته شود. باید برنامه ریزان تئاتر فکری کنند که این بخش از هنر تئاتر ایران که در نوع خود بسیار جذاب است، فراموش نشود. باید از نسل گذشته و تجربه هایشان استفاده کرده و در همین ارتباط، برنامهریزی مدون و طولانی مدت لازم است.»
مدیر مجموعه تئاتر شهر نیز در مورد نمایشهای ایرانی میگوید« برای نمایشنامههای خارجی ممیزی بیشتر است. بسیاری از کارگردانها دوست دارند که کار خارجی کنند، چراکه این امر را یک امتیاز برای خود میدانند و مصداقش ضربالمثل معروف است که مرغ همسایه غاز است، کسی که نمایش ایرانی بلد است، کار خودش را انجام میدهد. استادسمندریان ایرانی کار نکرد، ولی به برشت و دیگران نویسندگان برجسته تئاتر جهان ایمان داشت. متاسفانه نمایشی را در یکی از سالنهای معتبر دیدم، که پس از اجرا خوشحال شدم که پسرم را با خودم نبردم. سانسور از اول بوده است و ربطی به قبل و پس از انقلاب ندارد، مهم این است که ما آنچه در کشور خودمان عرف است را رعایت کنیم و درست بشناسیم. کسی که شناختی به دایره کار ایرانی ندارد نمیتواند نمایشنامه ایرانی بنویسد و یا اجرا کند.»
برخی هنرمندان نیز گلایه دارند که «سختگیری نسبت به نمایشنامههای ایرانی بسیار بیشتر است و این اتفاق باعث میشود کارگردان ایرانی به سمت متنی خارجی و جواب پس داده برود.» پیمان شریعتی، مدیر روابط عمومی مرکز هنرهای نمایشی نظری خلاف این مطلب دارد و میگوید« چنین اتفاقاتی اصلا غریب نیست و امری طبیعی است، در سیستم هالیوود هم اگر فیلمنامه بنویسید صدها فیلتر دارد، تا آن چیزی که مدنظر مدیریت کلان آن کمپانی و نظام سرمایهداری است، تامین شود، سپس یک فیلمنامه به مرحله اجرا میرسد. در مورد متنهای نمایشی آنچیزی که قابل سانسور شدن است، کسی نمیتواند رویش حرفی بزند، اما آن چیزی که به عنوان طعنههای رایج و سخیف سیاسی است اصلا در برخی نمایشنامهها به هویت اصلیاش ضربه میزند و کار را خراب میکند. وقتی در یک نمایشنامه بحثی کلان مطرح میشود، دیگر گفتن چند جمله سخیف سیاسی چه تاثیری دارد. تمامی متون معتبر دنیا را در حوزه اجتماعی، طنز، نقد و... هم ببینید با ظرافتهای هنری رقم خوردهاند، اما در چند سال اخیر آنچه که بنده از نزدیک با آن روبهرو بودهام این است که برخی دوستان با ذهنیت پیشین که متن بدهیم رد میشود آمدهاند و متن آنها قبول شده است.»
قادر آشنا، مدیر مرکز هنرهای نمایشی، بیش از یک سال است که کشتی بحران زده تئاتر کشور را با 50 درصد بودجه هدایت میکند و درباره نمایشهای ایرانی اعتقاد دارد: «کسی نیست که دلش نخواهد نمایش ایرانی روی صحنه برود، اما نمیتوان در حوزه علوم دست برد، فرهنگ یک منطقه باید بومی باشد، در حوزه فرهنگ اگر همان کالای خارجی را مصرف کنیم، ناخواسته پس از یک مدت تبدیل به ملتی میشویم که فرهنگ خود را اجاره کرده است. همه کشورها بدون استثنا نگران هویت ملی خودشان هستند، هیچ کشوری در دنیا نیست که پاسداری از هویتهای خود را جزء الویتهای اولیه قرار ندهد.»
وی میافزاید «ما باید ضمن استفاده از متون خارجی به صورت اقتباسی، به فرهنگ و هویت خودمان هم بپردازیم. اینکه برخی میگویند نمایشنامه ایرانی دادهایم و نپذیرفته اند، آخر کدام آدم عاقلی نمایشنامهای که باعث بالندگی و سرافرازی هویت ایرانی و اسلامی میشود را رد میکند، اولا از زمانی که بنده مدیر مرکز شدهام هیچ نمایشنامهای نیامده است که رد شود، چراکه گفتوگو و جمعبندی میکنیم و در نهایت آن را به اجرا میرسانیم. برای شخص بنده تولید متن ایرانی ضعیف، بهتر از کار کردن متن خارجی است که با فرهنگ من بیگانه است. ما باید به این سمت برویم که متن ایرانی و حتی شرقی را در قالبی خوب و هماهنگ با ساختارها و تکنیکهایی که بتوانند مخاطب را جذب کند بنویسیم. البته این حرف من به معنای مطلقگرایی در خصوص کار نکردن آثار خارجی نیست، اما نباید مبلغ دیگران باشیم.»
بسیاری از هنرمندان در حوزه نمایشهای ایرانی سخن گفتهاند، اما در برخی فصول سال بیش از 80 درصد آثار نمایشی با براساس نمایشنامهای خارجی اجرا میشوند، اتفاقی که به غیر از تعداد کمی از آثار که آن هم به صورت اقتباسی هستند و به نوعی به فرهنگ ایرانی نزدیک شدهاند، بازخورد خاصی ندارند و یا به گفته داود فتحعلیبیگی « : از هنرمندان و مسئولان خواهش میکنم به داد نمایشهای ایرانی برسند، چرا که آیندگان ما را نمیبخشند، همان طور که من آن مسئولی را نمیبخشم که چندین بار به او گفتم که پول یکی از این تئاترهایی که به درد دنیا و آخرت نمیخورد را بده تا نقالی مرشد ترابی را ضبط کنیم و نداد.»
توجه به تئاتر ایرانی از ابتدای ورود تئاتر غربی به ایران آغاز شده، گاهی به واسطه تطبیق نمایشنامههای خارجی با فضای ایرانی و یا نگارش نمایشنامهای بر اساس متون کهن، موضوعات اجتماعی روز و...، اما همواره هنرمندان تئاتر از در خطر بودن نمایشهای ایرانی سخن میگفتند و میگویند، در برخی اوقات به واسطه سخیف شدن و یا به ابتذال رفتن برخی گونههای نمایشهای ایرانی و گاهی به واسطه عدم توجه مسئولان. نکته دیگری که همیشه حائز اهمیت بوده است، انتقاد اکثر هنرمندان نسبت به دروس دانشگاهها است، دانشجویانی که در دانشگاه تمام قد با تئاتر غرب طرف هستند. با گذشت سالهای بسیار هنوز بازگشت و توجه به داشتههای فرهنگی خودمان در حد آرزو یا شعاری به وسعت یک قرن باقی مانده است.
نظرات شما عزیزان: